مهمترين روشهاي آموزش انشا عبارتند از:
1-روش سنتي؛
2-روش الگوهاي نوشتاري؛
3-روش تلفيق جمله ها؛
4؛روش مراحل نگارش؛
5-روش رابطه ها؛
6-روش نظريه جهاني؛
1-روش سنتي:
اين روش شامل يك برنامه بسيار ساده است،بدين ترتيب كه معلم،يك يا چند موضوع را انتخاب ميكند و از دانش آموزان ميخواد درباره ي يك موضوع مطالبي بنويسند.سپس چند دانش آموز انشاهاي خود را در كلاس قرائت ميكنند و معلم به هر يك نمره هايي ميدهد.البته گاهي معلماني كه دلسوزترند و يا علاقه مندي بيشتري نسبت به درس انشا دارند انشاهاي بقيه دانش آموزان را هم جمع آوري كرده،ميخوانند و برخي از اشكالات آنان را گوشزد مينمايند.اين روش آموزش،بيش از آنكه بر (فزايندهاي نگارش) تكيه كند بر (محصول نگارش) تاكيد دارد.
تجربه چندين ساله وجود درس انشا در مدارس ابتدايي،راهمنمايي و دبيرستان نشان ميدهد كه شمار زيادي از دانش آموختگان مقاطع مختلف آموزش و پرورش به هيچ وجه به مهارتهاي نوشتن فعال(خلاق)دست نمي يابند و از برآوردن كوچكترين نيازهاي ارتباطي نوشتاري خود عاجزند.اين ضعف،دلايل زيادي دارد اما دليل عمده آن را بايد در حاكميت روش آموزش سنتي انشا دانست.
2-روش الگوهاي نوشتاري:
در اين روش فرض بر اين است كه دانش آموزان قبل از اينكه از قدرت تفكر تثبيت شده اي برخوردار باشند ميتوانند تقليد از يك سبك نوشتاري را فرا بگيرند.معلم با ارائه انواع نوشته ها،از دانش آموزان مي خواهد به تكميل،تفسير،ساده كردن و بازنويسي آنها بپردازند.به طور كلي مي توان گفت طبق اين روش دانش آموزان پس از مواجه شدن با متون از قبل نوشته شده،با تقليد از آنها به يادگيري نوشتن ميپردازند.ايراد اين روش نيز اين است كه تا حد زيادي به محصول نوشتار توجه دارد و دانش آموز را با فرآيند نوشتار فعال درگير نميكند.
3-روش مراحل نگارش:
اين روش بر اين نظر استوار است كه بايد دانش آموزان را از فرايندهاي نوشتاري آگاه كرد.اين روش وظيفه معلمان را در درس انشا به كارگيري اين فرايندها و آموزش آنها ميداند.فرايند نوشتار را شامل 3 مرحله دانسته اند:
الف)مرحله پيش از نگارش؛
ب)مرحله نگارش؛
ج)مرحله ويرايش و بازبيني؛
الف)مرحله پيش از نگارش:
در اين مرحله دانش آموزان آمادگي لازم را براي نوشتن انشا به دست مي آورند.اين مرحله را ((مرحله برنامه ريزي)) مي ناميم.دانش آموزان بايد با مطالعه و مراجعه به اطلاعات و تجربيات خود آنچه را ميخواهند روي كاغذ بياورند مشخص كنند.در اين مرحله مي توان با ارائه منابع تصويري،نوشتاري،پرسش و پاسخ،توضيح مفاهيم و… دانش آموزان را آماده انشانويسي نمود.
ب)مرحله نگارش:
در اين مرحله معلم كلاس را به يك كارگاه هنري-آموزشي تبديل ميكند و با انتخاب موضوعي واحد يا چند موضوع،ضمن آموزش نگارش به دانش آموزان بر(( چگونگي نوشتن)) آنان نظارت ميكند و در حين كار ايرادات آنان را گوشزد مينمايد.بدين ترتيب او به صورت واقعي و عيني در جريان عمل نوشتن شاگردان خود قرار ميگيرد و در حقيقت در اين مرحله تعامل معلم-شاگرد در فرايند تدريس-يادگيري به طور واقعي تحقق ميابد.همچنين به دانش آموزان اجازه داده مي شود كه با هم مشورت كنند و آزادانه به اظهارنظر و ياري يكديگر بپردازند.بدين ترتيب،كار گروهي و ((شيوه ي تدريس بحث و گفتگو)) در كلاس جريان مي يابد و كلاس به صورت يك كارگاه هنري-آموزشي به كار خود ادامه مي دهد.
ج)مرحله ويرايش و بازبيني:
در اين مرحله دانش آموزان به كمك معلم( به تنهايي يا به صورت گروهي) به بازبيني و ويرايش انشاهاي خود ميپردازند.در مرحله مذكور متن از لحاظ انتخاب واژگان مناسب،مناسب بودن جمله ها و سازماندهي مناسب،پاراگرافها،علائم نقطه گذاري و نشانه گذاري،پروراندن مناسب محتوا و…بازبيني مي شود و در عين حال ضمن اصلاح انشاهاي نوشته شده ،اشكالات نوشتاري دانش آموزان هم آشكار ميشود كه اين امر به معلم اجازه ميدهد براي رفع آنها تمرينات مناسبي در نظر گيرد.
4-روش تلفيق جمله ها:
اين روش در واقع يك روش تركيبي است،چرا كه هم از برخي جنبه هاي روش الگوهاي نوشتاري و هم از برخي جنبه هاي روش مراحل نگارش سود مي جويند.اما اساس نامگذاري اين روش بر اين اصل استوار است كه در اين روش به (( جمله هاي زبان نوشتاري)) اهميت خاصي داده ميشود.جمله وجود مستقلي است كه بايد در كانون توجه واقع شود،زيرا داراي مرزهاي مشخصي است و به دليل كوتاه بودن و اختصار(نسبت به پاراگراف)،اصلاح و ويرايش آن براي دانش آموزان آسان مي باشد.طرفداران اين روش معتقدند نبايد دانش آموزان را به يكباره با مسائل پيچيده نوشتن درگير كنيم،بلكه بهتر است جمله را محور كار قرار دهيم.سپس رفته رفته دانش آموزان را هدايت كنيم تا با تركيب جمله ها متن مورد نظر را بنويسند.بدين ترتيب اصل ((آموزش از ساده به مشكل) نيز رعايت ميشود.
در مقايسه روش الگوهاي نوشتاري و روش تلفيق جمله ها مي توان گفت روش الگوهاي نوشتاري از سنتهاي ادبي ريشه گرفته است و روش تلفيق جمله ها بر گرفته از مطالعات زبانشناسي مي باشد.
5-روش رابطه ها:
اين روش بر رابطه هايي تأكيد دارد كه ميان نويسنده،خواننده و موضوع نوشته وجود دارد و طبق اين روش آموزش درس انشا مستلزم برقراري ارتباط صحيح ميان اين سه است.
نوشته هاي كودكان،نخست جنبه خود محوري دارد،چرا كه آنان اغلب براي خواننده اي بسيار نزديك و درباره موضوعاتي بسيار خصوصي مينويسند.از آنجا كه ارتباط زباني و از جمله ارتباط نوشتاري،گذشته از جنبه هاي فردي به جنبه هاي زندگي اجتماعي انسان نيز مرتبط است بايد دانش آموزان را آماده سازيم تا از خود محوري بكاهند و بتوانند درباره ي موضوعاتي بنويسند كه خوانندگان بيشتري را در برگيرد.
در واقع مخاطب دانش آموزان در درس انشا در بشتر موارد فقط معلم كلاس مي باشد و صرفاً در نامه نگاري است كه در ظاهر، مخاطب آنان پدرعمادر و… است كه البته آن هم ساختگي مي باشد، و در واقع دانش آموزان نامه ها را هم براي ارائه به معلم مي نويسند نه پدر و مادر خود.
در شرايط واقعي،زماني كه انسان به نوشتن مي پردازد همواره به يك مخاطب يا گروهي از خوانندگان مي انديشد(به جز پر كردن فرمها،نوشتن يادداشتهاي شخصي و چند مورد ديگر)و نوشته هاي خود را با آنان سازگار ميكند.
نويسنده همواره انديشه ها و قضاوتهاي خوانندگان،توانش خواندن آنان، ميزان تاثير نوشته بر آنان و مواردي از اين قبيل را در نظر دارد.اما همان طور كه اشاره شد،دانش آموزان در درس انشا،مخاطبي به جز معلم براي نوشته هاي خود نمي يابند.برخي پژوهشگران براي رفع اين مشكل پيشنهاد كرده اند كه در كلاس ترتيبي داده شود تا دانش آموزان آگاهانه با مخاطبين زير ارتباط نوشتاري برقرار كنند:
الف)خود دانش آموز؛
ب)معلم انشا(و البته معلمان ديگر)؛
ج)مخاطبين آشنا(مثل :پدر و مادر،دوستان همكلاسي،مسئولان كشور و…)
د)مخاطبين ناآشنا و عام(مثل:زنان روستايي،كارگران معدن،جانبازان و…)
مي توان با كمك ادارات آموزش و پرورش،بين بچه هاي دوره دبستان در سراسر كشور قالب ((دوستان مكاتبه اي))ارتباطات نوشتاري برقرار كرد تا بدين وسيله با معضل عدم وجود مخاطب مناسب در آموزش درس انشا مقابله نمود.
6-روش نظريه جهاني:
اين روش بر اين بنياد نظري استوار است كه اگر كسي مي خواهد در باره چيزي مطلبي بنويسد،بايد درباره آن اطلاعات كافي و ديدگاه روشني داشته باشد.در واقع نوشتن كارآمد و صحيح بر اساس نظريه نويسنده در مورد جهان شكل ميگيرد.نظريه بر اساس((قضاوت))شكل ميگيرد و با ((اطلاعاتِ صرف)) متفاوت است.جوزفين مايلز در اين باره ميگويد:موضوع((شهر من)) سوژه جالبي براي انشا نيست اما ((شهر من دوست داشتني نيست)) موضوع مناسبي است.وي استدلال ميكند كه اين سخن دانش آموزان مبني بر اينكه ((من نميدانم چه بنويسم)) از فقدان قضاوت در مورد سوژه مورد نظر سرچشمه ميگيرد.بنابراين،بايد علاوه بر ارائه اطلاعات و دانش به دانش آموزان در يك زمينه خاص آنان را به ارزشيابي قضاوت در آن زمينه تشويق كرد تا بتوانند با استفاده از قضاوتهاي خود مطالبي بنويسند.
تهیه و تایید توسط: سرکار خانم جلیلی (آموزگار پایه سوم)